اسلام و اصلاحات
جواد اسدیان
"برای دستیابی به دمکراسی و حقوق بشر، باید به اندیشه و فرهنگ ایرانی تکیه کرد و با کاربرد چنین ابزار گرانقدری که بومی نیز هست، از سویی برای مردمانی که به دین نیاز حیاتی دارند، دینی را عرضه کرد که دستاورد فرهنگ خود آنان است و شکوفایی فردی و جمعی را تضمین میکند و هم از سوی دیگر، امکان توسل به بدیل دانش در برابر دین را برای نخبگان فراهم میآورد و به این وسیله، کسی برای خروج از دین به مرگ محکوم نخواهد شد، آنگونه که مسلمانانی مانند منتطری و دیگران در بارۀ از اسلام برگشتگان روا میدارند. با توجه به تاریخ اسلام و با توجه به تجربۀ خونبار حکومت اسلامی در ایران، همۀ آنانی که غم ایران را دارند و بر خرد و منطق و راستی و درستی تکیه میکنند، ناگزیرند که روشن و شفاف و مستدل و بیهراس، در راستای نفی و طرد اسلام از جامعۀ ایرانی اقدام کنند. این دین، اگر برای عرب و ساهپوست آمریکایی که مسیحیت سفید پوست به بردگی-اش برده بوده است، آورندۀ نوعی هویت کاذب است که به هر حال، جای چند و چون باقی میگذارد، برای ایرانی جز سلب هویت و بردگی و مرگ تدریجی قومی و فرهنگی، ارمغان دیگری نداشته است. از همینرو، در جامعهای با ویژگیها و دادهها و امکانهای ایران، برای رسیدن به دمکراسی و نهادینه کردن حقوق بشر، استفاده از هر روش دیگری، سوای مبارزۀ همه جانبۀ فرهنگی_هنری، اجتماعی و سیاسی_تشکیلاتی، پیرامون اندیشه و فرهنگ ایرانی، راهی ست به ناکجاآباد که حاصلی ندارد مگر تداوم مناسبات استبدای، زن ستیزی، عقب ماندگی و جهل و جنون. امروز پس از رسوایی حکومت اسلامی و شناخت همگانی از تحجر و توحش سرکردگان اسلام، مسلمانانی مانند سروش، اشکوری، خاتمی، مجتهد شبستری و ...در پی آن هستند که با نفی سکولاریسم و نفی فرهنگ واندشۀ ایرانی، باز با استفاده و سوء استفاده از ستاوردهای علم و فلسفه، به استمرار اسلام و حکومت اسلامی یاری رسانند."
<< Home